بدیهی است که ذینفعان بسیاری در حوزه اقتصاد هنر به صورت مستقیم و غیرمستقیم نقش ایفا میکنند از خالقان یک اثر هنری گرفته تا مشاوران، کارشناسان، گالری داران، مجموعهداران، واسطهها، تقاضاهای فرهنگی، دسترسی، انتخاب های ذوقی، اولویت مصرف کننده و ... همچنین باید به این موارد متغیرهای دیگری مانند قوانین کشورها، عرف جامعه و مهمتر از همه سرانه ناخالص درآمد ملی را نیز افزود تا پیچیده بودن ماجرا بیشتر رخ نمایان کند.
از این روی برای تحلیل و نقد هر رویداد هنری باید توجه لازم به تمام عوامل فوق صورت گیرد تا رهیافتی به یک تحلیل منصفانه باشد.
برای آن که بحث را به زبانی ساده و البته به صورت مصداقی پیش ببریم به حراج تهران به صورت اختصار اشاره میشود. این رویداد هنری را که ۹ دوره از آن ظرف ۷ سال اخیر برگزار شده، باید صرفاً کودکی ۷ ساله دانست نه کم و بیش. این در حالی است که نقدهای ایجابی و سلبی بسیار بر آن وارد شده که نشان دهنده تاثیرگذار بودن حراج تهران به عنوان یک رخداد در بازار هنر ایران است. کافی است که میزان ارقامی که در این حراج چکش خوردند را مرور کنیم. کارنامه سال اول این حراج با رقم ۲ میلیارد و ۲۴۰ میلیون تومان، سال دوم با رقم ۶ میلیارد و ۶۲۷ میلیون تومان، در سال سوم با رقم ۱۳ میلیارد و۴۹۱ میلیون تومان، سال چهارم با ۲۰ میلیارد و ۶۹۰ میلیون تومان، سال پنجم با ۲۵ میلیارد و ۷۸۷ میلیون تومان در نیمه نخست و رقم ۱۲ میلیارد و ۳۴۴ میلیون تومان در نیمه دوم سال ، در ششمین سال با رقم ۲۶ میلیارد و ۱۱۳ میلیون تومان در نیمه نخست و رقم ۱۴ میلیارد و ۴۹۲ میلیون تومان در نیمه دوم سال و در هفتمین دوره در نیمه نخست سال جاری با فروش کلی ۳۱ میلیارد و ۳۷۸ میلیون تومان بسته شد.
هرم عملکردی این رویداد سیر صعودی دارد که خود آدرسی از موفقیتهای نسبی هر دوره نسبت به گذشته را به ما میهد؛ البته این موضوع به معنی بری بودن حراج تهران از نقد نقاط ضعف نیست. مسئله مهم این است که نقد هنگامی میتواند نافذ باشد که ناقد در بیان و یا نگارش خود، چارچوب یک نقد علمی را لحاظ کند. مروی بر برخی از نقدهای وارد شده به حراج تهران، نمایانگر گزارههایی است که بیش از آن که حامل یک محتوای منتقدانه باشند بیانگر موضعگیری شخصی خود منتقد است. به طور مثال میتوان به کلیدواژههایی همچون «پول شویی»، «باند بازی»، «شوآف»، «معاملات صوری» و... اشاره کرد. گرچه بسیاری از این عناوین دارای بار حقوقی است اما گوینده و یا نویسنده هیچ ادلهای برای اقناع مخاطبان خود ارائه نداده و شاید هیچ گاه هم نتواند آن را ارائه دهد.
شاید بتوان پاسخ بسیاری به این نقدها را در عملکرد کیفی و آماری حراج تهران جستجو کرد. همان گونه که پیشتر نیز اشاره شد به لحاظ میزان معاملات، این حراج در طول ۹ دوره برگزاری، روند صعودی داشته و همچنین به لحاظ میزان آثار هنری ارائه شده و تعداد مشارکت کنندگان نیز این رشد به وضوح نمایان است.
از سوی دیگر برخی کارشناسان بر ضرورت تقویت اقتصاد در حوزه هنر با توجه به شرایط تحریم کشور و اقتصاد تک محصولی تاکید دارند. این موضوع در جایگاه خود قابل بررسی است. این که تا چه میزان محصولات هنری ایران می تواند نقش و حضور پررنگ تری در حراج های مهم دنیا و یا در سبد مجموعه داران کشورهای خارجی داشته باشد نیز نکته قابل تأملی است اما همسان و یا بیش از این موضوع، نهادینه و تقویت کردن رویدادهای نوپایی مانند حراج تهران اهمیت دارد و این که چنین رویدادی بتواند با شیوه های نوین مارکتینگ، در گام اول خریداران جدید در ایران را به خرید این محصولات ترغیب کند و در مراحل بعد میزبان مجموعهداران و خریداران سایر کشورها باشند.
اگر امروز برخی حراج تهران را با حراجهای معتبر دنیا مانند کریستیز لندن، بونامز و ساتبیز مقایسه میکنند اذعان به موفیقت حراج تهران است که توانسته در مدت کوتاهی در مقام مقایسه با آن رویدادها قرار گیرد، اما این مقایسه در عین حال نادیده گرفتن سابقه هر کدام از این حراج ها است؛ نمی توان عملکرد حراج هایی را که در دنیا پیشینه ۲۵۰ ساله دارند با یک رویداد ۷ ساله را در دو کفه یک ترازو گذاشت.
مثال ساده این که بانک ها و بیمهها و موسسات مالی دنیا تمایل زیادی به مشارکت در حراج و خرید آثار هنری دارند که این امر در ایران گام های نخست خود را تجربه می کند. همچنین توجیه سرمایه گذاران جدید برای تزریق نقدینگی خود به حوزه هنر، امر چندان سادهای نیست.
با توجه به تمام این موارد بدیهی است که شناخت هر بازار کالایی الگوهای خاص خود را دارد و یک رویداد همچون حراج آثار هنری نیز ناگزیر به تبعیت از الگوها و استانداردهای پذیرفته شده است. به طور مثال آثاری توفیق چکش خوردن در حراج های معتبر را می یابند که بازار اولیه آثار هنری به ثبات نسبی رسیده باشند و این مسیر معمولا از راه گالریها صورت می گیرد. می توان این فرایند را با روند انتخاب فیلم از سوی معتبرترین جشنواره دنیا یعنی اسکار مقایسه کرد که حتما باید فیلم قبلا اکران شده و اقبال نسبی تماشاگران را داشته باشد. قیمت گذاری آثار هنری که وارد حراج می شوند نیز تابع ضوابط خاص و تعریف شده خود است.
روشن است که با توجه به متغیرهای اشاره شده، حضور کارشناسان رشتههای مختلف و به عبارتی مطالعات بین رشتهای برای برگزاری یک حراج هر چه موفقتر امری ضروری است. از این روی نمیتوان و نباید صرفاً با یک دیدگاه به تحلیل حراج تهران پرداخت.
نکته دیگر این که حراج تهران برای کشوری مانند ایران که دارای فرهنگ و تمدنی دیرینه است نه تنها کافی نیست بلکه تا رسیدن به یک کف مطلوب نیز فاصله زیادی دارد. این فاصله با مقایسه آماری با سایر حراجهای معتبر دنیا به روشنی محسوس است. این حراج در پایان دوره نهم خود تنها با ۷۸ اثر و با رقم کلی ۳۱ میلیارد و ۳۷۸ میلیون تومان معامله بسته شد و این برای کشوری که تعداد هنرمندان و آثار خلق شده بسیاری دارد، اندک است. نباید از این نکته هم چشم پوشیدکه حجم نقدینگی بالایی در جامعه وجود دارد که گاهی این سرمایهها به دلیل هدایت نشدن به مسیر درست، آثاری ویرانگر دارند.
کشور ایران ظرفیت و پتانسیل زیادی را برای برگزاری حراجهایی در سایر سطوح دارد که این خود عاملی برای شکلگیری یک رقابت در این بازار به شمار میرود و اما باید این رقابت را از منظر اقتصادی پیگیری کرد و نه میان هنر و هنرمندان.
ارسال نظر